به گزارش شهرآرانیوز، این روزها تب عجیبی والدین را فراگرفته است. انگار یکی دوتا از نخبههای عالم در هرخانهای متولد شده اند و والدین هم جز به ثمر رساندن استعدادهای این نخبهها رسالتی در زندگی ندارند. فرستادن بچهها به مدرسههایی در مناطق برخوردارتر از محل سکونت، تهیه گوشی و لپ تاپ با هزینههایی سرسام آور و کیفیتهایی بالاتر از آنچه در دسترس خود والدین است، ثبت نام بچهها در انواع کلاسهای غیرضروری و هزینه بر مانند موسیقی و رباتیک، سرمایه گذاری برای آینده بچهها با خرید بیمه عمر و آتیه و امثال آن همه اینها بدون درنظر گرفتن سطح مالی خانوادهها و استعداد و علاقه بچه هاست.
اگر به زبان سادهتر بخواهیم بگوییم، درستش این است که بخش زیادی از والدین امروزی در یک رقابت سرویس دهی بی حساب و کتاب به بچهها به سر میبرند که هیچ کدامشان هم نمیخواهند از دیگری عقب بمانند. رقابتی که نتیجه آن تربیت بچههایی پرتوقع، زودرنج، لوس و پرخاشگر شده و آسیبهای زیادی را هم متوجه زندگی مشترک این والدین کرده است. موضوعی که امروز میخواهیم با کمک دینا جانعلی پور، روان شناس و روان درمانگر کودک به آن بپردازیم و شما والدین عزیز را به نوع رفتاری که با فرزندانتان درپیش گرفته اید، آگاهتر کنیم.
پیش از هر توضیحی اجازه بدهید کمی درباره انواع سبکهای فرزندپروری که شما در جایگاه یک والد درپیش میگیرید، باهم صحبت کنیم.
این والدین انتظارات زیادی از فرزندانشان دارند و محدودیتها و باید و نبایدهایشان زیاد است، برای نمونه از پنج سالگی بچهها را کلاس زبان یا فوتبال میگذارند تا استعدادهای آنها را زودتر از موعد شکوفا کنند.
این والدین مانند یک بالگرد درحال چرخش اطراف فرزندانشان هستند. قوانین مشخصی برای بچهها هم ندارند و نهایتا تذکری به آنها بدهند. ازنظر این والدین، بچهها به تنهایی نمیتوانند کاری بکنند، بنابراین وظیفه آن هاست که در هر شرایطی از بچهها حمایت کنند.
این والدین هم حمایتگر و مهربان هستند و هم در زمان خودش قوانین آشکار و روشنی برای بچهها دارند، یعنی ترکیبی منطقی و درست از دو سبک تربیتی دیگر که بهترین شیوه تربیتی هم محسوب میشود.
معمولا تا زمانی که فرد متوجه برایند و نتیجه فعالیتهای خودش نباشد، نمیتواند به درک درستی از رفتارهای خودش برسد، ازاین رو اجازه بدهید نتیجه استفاده از هرکدام از این سبکهای تربیتی را باهم بررسی کنیم.
سبک فرزندپروری: دیکتاتوری
بچههایی با عزت نفس و اعتماد به نفس پایین، سرخورده، در تصمیم گیری دچار مشکل و پرخاشگر یا کاملا مطیع
سبک فرزندپروری: سهل گیرانه*
بچههایی بی مسئولیت، پرتوقع، لوس، پرخاشگر، مغرور و خودبزرگ بین، وابسته به والدین و با ارتباط گیری ضعیف درجامعه که احترامی برای والدین خود هم قائل نیستند.
سبک فرزندپروری: مقتدرانه
بچههایی مقتدر، حرف شنو، مستقل و با عزت نفس و اعتماد به نفس و سلامت روان مناسب که احترام زیادی برای والدین خود قائل هستند.
بخش زیادی از والدین امروز از سبک سهل گیرانه در رویارویی با بچههای خود استفاده میکنند. سبکی که سبب شده است تا والدین به یک ماشین ارائه خدمات بیست وچهارساعته به فرزندانشان تبدیل شوند. این رفتار والدین میتواند علتهای زیادی داشته باشد، ولی در بین همه آن ها، دو علت از بقیه شایعتر است:
نداشتن رفاه در کودکی والدین: برخی از والدینی به ویژه پدرها که در کودکی از رفاه کاملی برخوردار نبوده اند، تصور میکنند فرزندانشان نباید هیچ کمبودی را در زندگی تجربه کنند.
نداشتن حوصله برای سروکله زدن با بچه ها: موضوعی که میتواند به علت بالابودن سن والدین یا فشارهای زیاد زندگی از هرجنبهای باشد.
والدینی که از این سبک تربیتی استفاده میکنند باید بدانند به همان اندازه که وضع قانون زیاد، میتواند آسیب زا باشد، رها کردن بچهها به حال خودشان و محبت بیش از اندازه به آنها هم میتواند آسیب زا باشد. به نظرتان بچهای که در رفاه کامل و امنیت بیش از اندازه بزرگ میشود، معنای ناکامی، شکست و نبود امنیت را درک میکند؟
بچهای که پیش از درخواست و احساس نیاز، خواسته هایش برآورده میشود، در بزرگ سالی معنای کمبود در زندگی را میفهمد و میتواند آن را تحمل کند؟ بچهای که بیست و چهارساعته درحال پشتیبانی از سمت والدین است، آیا احساس بی عرضگی و ناتوانی در زندگی شخصی خودش نخواهد داشت؟ یا بچهای که وابسته تربیت میشود، توانایی زندگی مستقل از والدین را خواهد داشت؟
استفاده از سبک سهل گیرانه برای تربیت بچهها فقط به زندگی آنها و آینده شان آسیب نمیزند، بلکه زندگی مشترک والدین را هم کم کم نابود میکند. برای درک بهتر آن اجازه بدهید به چند اتفاق ساده در زندگی این والدین اشاره کنیم.
خدمات دهی بیش از اندازه نیازمند کار و فعالیت بیشتر والدین است که خستگی و فرسودگی جسمی و روانی زودتر از موعد را به همراه دارد.
معمولا بیشتر والدین این چنینی از حرف شنو نبودن بچه هایشان شکایت دارند و احساس میکند از اقتدار لازم در برابر بچه هایشان برخوردار نیستند.
ناتوانی در کنترل بچهها سبب ایجاد احساس شرم و شکست در والدین میشود و عزت نفس آنها را زیر سؤال میبرد.
ناخودآگاه تعارضات زناشویی در تربیت بچهها و اختلاف بر سر مسائل تربیتی افزایش مییابد، به ویژه اگر والدین نگاههای تربیتی متفاوتی داشته باشند.
رفتارهای ناشایست فرزندان این والدین در جمعهای دوستانه، فامیلی یا اجتماع معمولا سبب کناره گیری این والدین از جمعهای خانوادگی و دوستانه میشود و انزوای آنها را به همراه دارد. فشارهایی که غیرمستقیم سلامت روان این والدین را هم تهدید میکند.
اجزای مثلث قدرت در این خانوادهها جابه جا میشود. به عبارت سادهتر جای والدین با بچهها عوض خواهد شد و اقتدار والدین زیر سؤال خواهد رفت.
به علت خدمات دهی و فداکاری بیش از اندازه، سطح توقع والدین از بچهها افزایش پیدا میکند و در مقابل پاسخ مناسبی هم از سمت بچهها دریافت نمیکنند. رفتاری که سبب ایجاد حس قدرنشناسی در والدین میشود.
براساس تقویم رشد روانی بچهها، یک ونیم تا سه سالگی، سن استقلالطلبی در بچه هاست. والدینی که با خدمات دهی بیش از اندازه این حس را در بچهها ازبین میبرند و به رشد روانی آنها آسیب میزنند، معمولا شاهد بروز حس خشم و تنفر در فرزندانشان هم هستند. رفتاری که معمولا خودش را به شکل لجبازی در بچهها نشان میدهد و سبب تعجب والدین میشود.
انتخاب یک سبک تربیتی درست، افزون بر مطالعه و آگاهی نیاز به آموزش هم دارد، یعنی شما باید در کنار مطالعه کتابهای زیادی که در این زمینه منتشر شده است، از روان شناسان و متخصصان حوزه کودک هم کمک بگیرید تا بتوانید راحتتر با مشکلات تربیتی فرزندتان کنار بیایید. نگران نباشید حتی اگر تا به امروز هم راه را اشتباه رفته باشید، باز هم میتوانید با انتخابهای آگاهانه و هوشمندانه، مشکلات پیش رو را برطرف کنید.